- پر آفت
- پر آسیب پر بلا پر آسیب پر ضرر پر آکفت
معنی پر آفت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرآسیب، پرضرر
ستمکار
که نزدیک هم روییده باشد انبوه فراوان متراکم مقابل کم پشت: موی پر پشت. یا باران پرپشت. که بسیار و فراوان بارد، پر مایه مقابل کم پشت
پر عیب
تیزپر تیزرو، پرنده
که بسیار آتش در آن ریخته باشند: منقل پر آتش. یا دل پر آتش. سخت و غمگین و اندوهناک
فراوانی آب
جوانمرد، دلیر، کوشا، پایمرد بزرگ همت جوانمرد، دلیر شجاع، کوشا ساعی، باعزم قوی پر استقامت
صاحب حسن عهد بسیار دارای وفا
پر چانه، پر دم پر گوی پر چانه، آنکه در دویدن و مانند آن نفسش دیر تنگ شود: آدم پر نفسی است
بسیار گفتن بدرازا کشانیدن سخن. یا پر گفتن بقرآن خوش است (مثل) وقتی از مباحثه دو تن خسته میشوند این جمله را گویند
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)
پر زور زور مند پر زور
ذخیره، عقب افتادن
زیاد حرف زدن، بسیار سخن گفتن
بدهی که در موعد خود پرداخت نشده باشد، اندوخته، ذخیره
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، جفا کار، دژآگاه، مردم گزا، پر جور، استمگر
شاداب، آبدار
(فن را ذبیح بهروز پارسی دانسته فند که آرشی برابر با فن دارد به گواه واژه نامه ها پارسی است) پرفند هنرور پر هنر، ترفند کار فریبکار، پیچیده